نوشته شده توسط : علی افسری نژاد





فروردین:

فروردین نام نخستین ماه از فصل بهار و روز نوزدهم هر ماه در گاه شماری اعتدالی خورشیدی است. در اوستا و پارسی باستان فرورتینام، در پهلوی فرورتین و در فارسی فروردین گفته شده که به معنای فروردهای پاکان و فروهرهای ایرانیان است. بنا به عقیده پیشینیان، ده روز پیش از آغازهر سال فروهر در گذشتگان که با روان و وجدان از تن جدا گشته، برای سرکشی خان و مان دیرین خود فرود می آیند و ده شبانه روز روی زمین به سر می.برند. به مناسبت فرود آمدن فروهرهای نیکان، هنگام نوروز را جشن فروردین خوانده اند. فروهران در ده روز آخر سال بر زمین هستند و بامداد نوروز پیش از بر آمدن آفتاب، به دنیای دیگر می.روند.


اردیبهشت:

طبیعت

اردیبهشت نام دومین ماه سال و روز دوم هر ماه در گاه‌شماری اعتدالی خورشیدی است. در اوستا اشاوهیشتا و در پهلوی اشاوهیشت و در فارسی اردیبهشت گفته شده که کلمه‌ای است مرکب از دو جزء: جزء اول “اشا” از جمله لغاتی است که معنی آن بسیار منبسط است، راستی و درستی، تقدس، قانون و آئین ایزدی، پاکی…. و بسیار هم در اوستا به کار برده شده است. جزء دیگر این کلمه که واژه “وهیشت” باشد. صفت عالی است به معنای بهترین، بهشت فارسی به معنی فردوس از همین کلمه است. در عالم روحانی نماینده صفت راستی و پاکی و تقدس اهورامزداست و در عالم مادی نگهبانی کلیه آتش های روی زمین به او سپرده شده است. در معنی ترکیب لغت اردیبهشت “مانند بهشت” هم آمده است.



خرداد:

خرداد نام سومین ماه سال و روز ششم در گاهشمار اعتدالی خورشیدی است. در اوستا و پارسی باستان هئوروتات ،در پهلوی خردات و در فارسی خورداد یا خرداد گفته شده که کلمه ای است مرکب از دو جزء: جزء هئوروه که صفت است به معنای رسا، همه، درست و کامل. دوم تات که پسوند است برای اسم مونث، بنابراین هئوروتات به معنای کمال و رسایی است. ایزدان تیر و باد و فروردین از همکاران خرداد می.باشند. خرداد نماینده رسایی و کمال اهورامزداست و در گیتی به نگهبانی آب گماشته شده است.


تیر:


تماشای جنگل در جزیره
تیر نام چهارمین ماه سال و روز سیزدهم هر ماه گاه.شماری اعتدالی خورشیدی است. در اوستا تیشریه، در پهلوی تیشتر و در فارسی صورت تغییر یافته آن یعنی تیر گفته شده که یکی از ایزدان است و به ستاره شعرای یمانی اطلاق می.شود. فرشته مزبور نگهبان باران است و به کوشش او زمین پاک، از باران بهره مند می.شود و کشتزارها سیراب می.گردد. تیشتر را در زبان های اروپایی سیریوس خوانده اند. هر گاه تیشتر از اسمان سر بزند و بدرخشد مژده ریزش باران می.دهد. این کلمه را نباید با واژه عربی به معنی سهم اشتباه کرد.


مرداد:


جنگل
مرداد نام پنجمین ماه سال و روز هفتم هر ماه در گاه.شماری اعتدالی خورشیدی است. در اوستا امرتات ،در پهلوی امرداد و در فارسی امرداد گفته شده که کلمه ای است مرکب از سه جزء:اول “ا” ادات نفی به معنی نه، دوم “مرتا” به معنی مردنی و نابود شدنی نیست و سوم تات که پسوند و دال بر مونث است. بنابراین امرداد یعنی بی مرگی و آسیب ندیدنی یا جاودانی. پس واژه “مرداد” به غلط استعمال می.شود. در ادبیات مزدیسنا امرداد یکی از امشاسپندان است که نگهبانی نباتات با اوست.
در مزدیسنا شخص باید به صفات مشخصه پنج امشاسپند دیگر که عبارتند از:
نیک اندیشی، صلح و سازش، راستی و درستی، فروتنی و محبت به همنوع، تامین اسایش و امنیت بشر مجهز باشد تا به کمال مطلوب همه که از خصایص امرداد است نایل گردد.






شهریور:


جنگل
شهریور نام ششمین ماه سال و روز چهارم هر ماه در گاه.شماری اعتدالی خورشیدی است. در اوستا خشتروئیریه، در پهلوی شتریور و در فارسی شهریور می.دانند. کلمه ای است مرکب از دو جزء: خشتر که در اوستا و پارسی باستان و سانسکریت به معنی کشور و پادشاهی است و جزء دوم صفت است از ور به معنی برتری دادن وئیر یه یعنی برگزیده و آرزو شده و جمعاً یعنی کشور منتخب یا پادشاهی برگزیده . این ترکیب بارها در اوستا به معنی بهشت یا کشور آسمانی اهورامزدا آمده است. شهریور در جهان روحانی نماینده پادشاهی ایزدی و فر و اقتدار خداوندی است و در جهان مادی پاسبان فلزات. چون نگهبانی فلزات با اوستاو را دستگیر فقرا و ایزد رحم و مروت خوانده اند. روایت شده است شهریور آزرده و دلتنگ می.شود از کسی که سیم و زر را بد به کار اندازد یا بگذارد که زنگ بزند.



مهر:


محیط زیست
در سانسکریت میترا، در اوستا و پارسی میثر و در پهلوی میتر و در فارسی مهر گفته می.شود. که از ریشه سانسکریت آمده به معنی پیوستن. اغلب خاورشناسان معنی اصلی مهر را واسطه و میانجی ذکر کرده اند. مهر واسطه است میان آفریدگار و آفریدگان. میثره در سانسکریت به معنی دوستی و پروردگار و روشنایی و فروغ است و در اوستا فرشته روشنایی و پاسبان راستی و پیمان است. مهر ایزد هماره بیدار و نیرومند است و برای یاری کردن راستگویان و بر انداختن دروغگویان و پیمان شکنان در تکاپوست. مهر از برای محافظت عهد و پیمان و میثاق مردم گماشته شده است. از این رو فرشته فروغ و روشنایی نیز هست که هیچ چیز ار او پوشیده نمی.ماند. برای آن که از عهده نگهبانی بر آید اهورامزدا به او هزار گوش و ده هزار چشم داده است. مقام مهر در بالای کوه “هرا” است، انجایی که نه روز است و نه شب، نه گرم است و نه سرد، نه ناخوشی و نه کثافت .مهر از آنجا بر ممالک آریایی نگران است. این آرامگاه خود به پهنای کره زمین است یعنی مهر در همه جا حاضر است و با شنیدن آوای ستمدیدگان آگاه گشته به یاری آنان می.شتابد.
آیین مهر در دین مسیح نیز مشهود است. ایزد مهر در اصل بجز ایزد خورشید بوده است اما بعدها آندو را یکی دانسته اند. مورخان یونانی مهر را به نام میترس یاد کرده اند و کر کرده اند که ایرانیان خورشید را به اسم “میترس” می.ستایند.از این خبر پیداست که در یک قرن پیش از میلاد مسیح آندو با یکدیگر مخلوط شده اند. نگهبانی ماه هفتم و روز شانزدهم هر ماه را به عهده ایزد مهر است.


آبان:


محیط زیست
در اوستا آپ در پارسی باستان آپی و در فارسی آب گفته می.شود. در اوستا بارها “آپ” به معنی فرشته نگهبان آب استعمال شده و همه جا به صیغه جمع آمده است. نام ماه هشتم از سال خورشیدی و نام روز دهم از هر ماه را، آبان می دانند. ایزد آبان موکل بر آهن است و تدبیر امور و مصالح ماه به او تعلق دارد. به سبب آنکه “زو” که یکی از پادشاهان ایران بود در این روز با افراسیاب جنگ کرده، او را شکست داده، تعاقب نمود و از ملک خویش بیرون کرد، ایرانیان این روز را جشن می گیرند، دیگر آنکه چون مدت هشت سال در ایران باران نبارید مردم بسیار تلف گردیده و بعضی به ملک دیگر رفتند. عاقبت در همین روز باران شروع به باریدن کرد و بنابراین ایرانیان این روز را جشن کنند. آفتاب در این ماه در برج عقرب یا کژدم قرار می.گیرد.


آذر:


محیط زیست
در اوستا آتر، آثر، در پارسی باستان آتر، در پهلوی آتر، و در فارسی آذر می.گویند. آذر فرشته نگهبان آتش و یکی از بزرگتری ایزدان است. آریائیان(هندوان و ایزدان) بیش از دیگر اقوام به عنصر آتش اهمیت می دادند. ایزد آذر نزد هندوان ،آگنی خولنده شده و در “ودا” (کتاب کهن و مقدس هندوان) از خدایان بزرگ به شمار رفته است. آفت اب در این ماه در برج قوس یاکماندار قرار می گیرد.




دی:


زمستان، یخ ، برف رودخانه
در اوستا داثوش یا دادها به معنی آفریننده، دادار و آفریدگار است و غالبا صفت اهورامزدا است و آن از مصدر “دا” به معنی دادن و افریدن است. در خود اوستا صفت دثوش (=دی)برای تعیین دهمین ماه استعمال شده است. در میان سی روز ماه، روزهای هشتم و بیست و سوم به دی (آفریدگار،دثوش) موسوم است. برای اینکه سه روز موسوم به “دی” با هم اشتباه نشوند نام هر یک را به نام روز بعد می.پیوندند. مثلا روز هشتم را “دی باز” و روز پانزدهم را “دی بمهر” و….دی نام ملکی است که تدبیر امور و مصالح روز و ماه دی به او تعلق دارد


بهمن:

برف
در اوستا وهومنه ،در پهلوی وهومن، در فارسی وهمن یا بهمن گفته شده که کلمه ای است مرکب از دو جزء: “وهو” به معنی خوب و نیک و “مند” از ریشه من به معنی منش: پس یعنی بهمنش، نیک اندیش، نیک نهاد. نخستین آفریده اهورامزدا است و یکی از بزرگترین ایزدان مزدیسنا. در عالم روحانی مظهر اندیشه نیک و خرد و توانایی خداوند است. انسان را از عقل و تدبیر بهره بخشید تا او را به آفریدگار نزدیک کند. یکی از وظایف بهمن این است که به گفتار نیک را تعلیم می دهد و از هرزه گویی باز می.دارد. خروس که از مرغکان مقدس به شمار می.رود و در سپیده دم با بانگ خویش دیو ظلمت را رانده، مردم را به برخاستن و عبادت و کشت و کار می.خواند، ویژه بهمن است. همچنین لباس سفید هم از آن وهمن است. همه جانوران سودمند به حمایت بهمن سپرده شده اند و کشتار در بهمن روز منع شده است. بنا به نوشته ابوریحان بیرونی جانوران سودمند به حمایت بهمن سپرده شده اند و کشتار در بهمن روز منع شده است. بهمن اسم گیاهی است که به ویژه در جشن بهمنجه خورده می.شود و در طب نیز این گیاه معروف است.


اسفند:


دویدن در برف زمستانی
در اوستا اسپنتا آرمیتی، در پهلوی اسپندر، در فارسی سپندار مذ، سفندارمذ، اسفندارمذ، و گاه به تخفیف سپندار و اسفند گفته شده که کلمه ای است مرکب از دو جزء: سپند، که صفت است به معنی پاک و مقدس، یا ارمئتی هم مرکب از دو جزء: اول آرم که قید است به معنی درست، شاید و بجا. دوم متی از مصدر من به من معنی اندیشیدن. بنابراین ارمتی به معنی فروتنی، بردباری و سازگاری است و سپنته آرمتی به معنی بردباری و فروتنی مقدس است. در پهلوی آن را خرد و کامل ترجمه کرده اند. سپندارمذ یکی از امشاسپندان است که مونث و دختر اهورامزدا خوانده شده است. وی موظف است که همواره زمین را خرم ، آباد، پاک و بارور نگه دارد، هر که به کشت و کار بپردازد و خاکی را آباد کند خشنودی اسپندارمذ را فراهم کرده است و آسایش در روی زمین سپرده به دست اوست و خود زمین نیز نماینده این ایزد بردبار و شکیباست و مخصوصاً مظهر وفا و اطاعت و صلح و سازش است. بیدمشک گل مخصوص سپندارمذ می.باشد.



:: بازدید از این مطلب : 546
|
امتیاز مطلب : 37
|
تعداد امتیازدهندگان : 11
|
مجموع امتیاز : 11
تاریخ انتشار : دو شنبه 15 اسفند 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علی افسری نژاد
خوب زندگی كن
 

هیچوقت شخصیت خودت رو برای كسی تشریح نكن
 
چون كسی كه تو رو دوست داشته باشه بهش نیازی نداره
 
و كسی كه ازت بدش بیاد باور نمی كنه.
 
وقتی دائم میگی گرفتارم،
 
هیچ وقت آزاد نمیشی.
 
وقتی دائم میگی وقت ندارم،
 
بعد هیچوقت زمان پیدا نمی كنی.
 
وقتی دائم میگی فردا انجامش میدی،
 
اونوقت فردای تو هیچ وقت نمیاد
 
وقتی صبحا از خواب بیدار میشیم،
 
ما دوتا انتخاب داریم.
 
برگردیم بخوابیم و رویا ببینیم،
 
یا بیدار شیم و رویاهامون رو دنبال كنیم.
 
انتخاب با شماست...
 
ما كسایی كه به فكرمون هستن رو به گریه می اندازیم.
 
ما گریه می كنیم برای كسایی كه به فكرمون نیستن.
 
و ما به فكر كسایی هستیم كه هیچوقت برامون گریه نمی كنن.
 
این حقیقت زندگیه. عجیبه ولی حقیقت داره.
 
اگه این رو بفهمی،
 
هیچوقت برای تغییر دیر نیست.
 
وقتی تو خوشی و شادی هستی عهد و پیمان نبند.
 
وقتی ناراحتی جواب نده.
 
وقتی عصبانی هستی تصمیم نگیر.
 
دوباره فكر كن..، عاقلانه رفتار كن.
 
زندگی، برگ بودن در مسیر باد نیست،
 
امتحان ریشه هاست.!
 
ریشه هم هرگز اسیر باد نیست.
 
زندگی چون پیچک است،
 
انتهایش میرسد پیش خدا...


:: بازدید از این مطلب : 519
|
امتیاز مطلب : 31
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
تاریخ انتشار : دو شنبه 15 اسفند 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علی افسری نژاد

سخن عشق تو بی آن که برآید به زبانم

رنگ رخساره خبر می‌دهد از حال نهانم

گاه گویم که بنالم ز پریشانی حالم

بازگویم که عیانست چه حاجت به بیانم

هیچم از دنیی و عقبی نبرد گوشه خاطر

که به دیدار تو شغلست و فراغ از دو جهانم

گر چنانست که روزی من مسکین گدا را

به در غیر ببینی ز در خویش برانم

من در اندیشه آنم که روان بر تو فشانم

نه در اندیشه که خود را ز کمندت برهانم

گر تو شیرین زمانی نظری نیز به من کن

که به دیوانگی از عشق تو فرهاد زمانم

نه مرا طاقت غربت نه تو را خاطر قربت

دل نهادم به صبوری که جز این چاره ندانم

من همان روز بگفتم که طریق تو گرفتم

که به جانان نرسم تا نرسد کار به جانم

درم از دیده چکانست به یاد لب لعلت

نگهی باز به من کن که بسی در بچکانم

سخن از نیمه بریدم که نگه کردم و دیدم

که به پایان رسدم عمر و به پایان نرسانم



:: بازدید از این مطلب : 541
|
امتیاز مطلب : 34
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10
تاریخ انتشار : دو شنبه 15 اسفند 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علی افسری نژاد

 

 

زاهدی گوید: جواب چهار نفر مرا سخت تکان داد....


 


 

اول؛ مرد فاسدی از کنار من گذشت و من گوشه لباسم را جمع کردم تا به او نخورد.

او گفت: ای شیخ خدا می‌داند که فردا حال ما چه خواهد بود!



دوم؛ مستی دیدم که افتان و خیزان راه می‌رفت. به او گفتم قدم ثابت بردار تا نیفتی.

گفت: تو با این همه ادعا قدم ثابت کرده‌ای؟

سوم؛ کودکی دیدم که چراغی در دست داشت. گفتم: این روشنایی را از کجا آورده‌ای؟

کودک چراغ را فوت کرد و آن را خاموش ساخت و گفت: تو که شیخ شهری

بگو که این روشنایی کجا رفت؟

چهارم؛ زنی بسیار زیبا که در حال خشم از شوهرش شکایت می‌کرد.

گفتم: اول رویت را بپوشان بعد با من حرف بزن. گفت: من که غرق خواهش

دنیا هستم چنان از خود بیخود شده‌ام که از خود خبرم نیست تو چگونه غرق

محبت خالقی که از نگاهی بیم داری؟



:: بازدید از این مطلب : 507
|
امتیاز مطلب : 39
|
تعداد امتیازدهندگان : 13
|
مجموع امتیاز : 13
تاریخ انتشار : دو شنبه 15 اسفند 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علی افسری نژاد
لقمان حکیم رضى الله عنه پسر را گفت:


امروز طعام مخور و روزه دار، و هر چه بر زبان راندى، بنویس.

شبانگاه همه آنچه را که نوشتى، بر من بخوان؛

آنگاه روزه‏ات را بگشا و طعام خور.

شبانگاه، پسر هر چه نوشته بود، خواند.

دیروقت شد و طعام نتوانست خورد.

روز دوم نیز چنین شد و پسر هیچ طعام نخورد.

روز سوم باز هر چه گفته بود، نوشت و تا نوشته را بر خواند،

آفتاب روز چهارم طلوع کرد و او هیچ طعام نخورد.

روز چهارم، هیچ نگفت.

شب، پدر از او خواست که کاغذها بیاورد ونوشته‏ها بخواند.

پسر گفت: امروز هیچ نگفته‏ام تا برخوانم.

لقمان گفت: پس بیا و از این نان که بر سفره است بخور و بدان که روز قیامت،

آنان که کم گفته‏اند، چنان حال خوشى دارند که اکنون تو دارى....



:: بازدید از این مطلب : 539
|
امتیاز مطلب : 51
|
تعداد امتیازدهندگان : 15
|
مجموع امتیاز : 15
تاریخ انتشار : دو شنبه 15 اسفند 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علی افسری نژاد
بهتر است بدانیم...............
 

بدانیم که؛ تا روزی که بخشیدن را یاد نگرفته‌ایم، زندگی کردن را نخواهیم آموخت.

بدانیم که؛ برای غالب شدن بر عادت زشت شکایت کردن، باید برکات زیبای خداوند را بشماریم.

بدانیم که؛ خدا می‌خواهد در هر لحظه‌ای برای هر یک از ما همه چیز باشد.

بدانیم که؛ آنچنان که جواهر بدون ساییدن براق نمی‌شود، ما هم بدون درد کشیدن، ژ

کامل نخواهیم شد.

بدانیم که؛ کمک خدا فقط به اندازه یک دعا ا زما فاصله دارد.

بدانیم که؛ بهتر است نقشه‌های خود را با مداد تصورات خود بکشیم و آنگاه

پاک کن را به دستان پرقدرت خداوند بسپاریم.

بدانیم که؛ پاسخ درست خداوند همیشه بعد از درخواست اشتباه ما روشنایی بخش است.

بیایید هر روز تازه را با دلایل خاصی که آن روز دارد به ستایش خداوند

 مشغول باشیم و در ان روز شاهد خلق بهترین و زیباترین لحظه‌ها باشیم.



:: بازدید از این مطلب : 521
|
امتیاز مطلب : 47
|
تعداد امتیازدهندگان : 14
|
مجموع امتیاز : 14
تاریخ انتشار : دو شنبه 15 اسفند 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علی افسری نژاد
 

در آمدی بر آواز (۲)

 

آواز به طور کلی به صوت و صدا مربوط است. در موسیقی به آهنگ و صداهای

 موزون زیر و بم که از گلوی انسان خارج می شود، آواز می گویند. آواز

خواندن از جمله هنرهایی است که در همه دنیا طرفداران فراوانی دارد. این هنر

همه دنیا را به هم نزدیک می کند.

زبان آواز نه زبان مس شناسد نه  فرهنگ و قشر خاصی محدود است.

هنر موسیقی و آواز هنری است که حتی در کودکان نیز تاثیر دارد.

زبان موسیقی زبان بین المللی است. همه مردم قلبا هنر موسیقی را دوست

دارند و تعدادی نیز عاشق خوانندگی و آواز هستند. فاصله میان فرهنگ ها،

کشورها و ملل را می توان با تارهای موسیقی از بین برد.

همان طور بارها در بخش های مختلف یادآور شده ایم، هنر منعکس کننده

احساسات، عواطف و افکار هنرمند است. در یک اثر هنری می توان به

خوبی احساس هنرمند آن را درک کرد. هنر آواز نیز همچون دیگر هنرها،

ارتباط مستقیم با احساسات خواننده دارد. هنر آواز مدام در حال به روزشدن

است و تکنیک های جدیدی به آن اضافه می شود. خواننده های حرفه ای

اهمیت به روز بودن را به خوبی درک کرده اند و همیشه در حال یادگیری و

پیشرفت هستند.

آواز فعالیت پیچیده ای است و به هیچ وجه به آن آسانی که به نظر می رسد، نیست.

برای خواندن آواز باید به خوبی تکنیک های آن را بدانید. آواز متدهای متعددی

در سراسر دنیا دارد. هنرمندان این هنر نیز روش ها و سبک های مختلفی

برای اجرای خود دارند. این هنر به آپ دیت بودن نیاز دارد. هنرمند باید همه

تکنیک ها و قواعد آنها را به خوبی بداند تا بتواند بهترین و مناسب ترین

سبک و نوع آن را انتخاب کند.

برای آگاهی از تکنیک های روز جهان می توان از اینترنت کمک گرفت.

اطلاعات زیادی در دنیای مجازی در رابطه با هنر، موسیقی و آواز وجود

دارند. وب سایت هایی که این اخبار را در خود گنجانده اند، مقاله های آموزشی

مناسبی نیز در زمینه های مختلف هنر برای کاربران مهیا کرده اند.

هنرمندانی که تمایل دارند در زمینه آواز موفق باشند، باید حتما از همه

تکنیک های روز دنیا نیز آگاه باشند. آنها می توانند اطلاعات مورد نیاز خود

را از سایت های هنری متعددی که در اینترنت هستند، بگیرند. البته باید

توجه داشته باشید که اینترنت و مقاله های موجود در وب سایت ها، ساده ترین

راه برای آشنایی با موسیقی و آواز است. دوستداران این هنر می توانند

از کلاس ها و موسسه های آموزشی استفاده کنند. در اینگونه کلاس ها،

معلم های کارآمدی حضور دارند که تجربیات کاری خود و قواعد آواز خوانی

را به تدریج در اختیار این هنر می گذرانند.

آن دسته از افرادی که تازه ابتدای راه یادگیری هنر آواز هستند،  باید در

مرحله نخست، روی کیفیت صدای خود کار کنند. این هنرمندان با کمک

های خبره، یاد می گیرند چگونه صدای خود را تقویت و کنترل کنند.

از آنجا که آواز طرفداران زیادی در دنیا دارد، همیشه در حال پیشرفت و بهتر

شدن است. متدها و روش های جدید موسیقی بیشتر در اجراهای زنده

کنسرت ها استفاده می شوند. این در مورد آهنگ های جدید خواننده ها نیز

مصداق داد. به طور مثال، خواننده ای که تصمیم به عرضه آلبوم جدید دارد،

یک یا دو آهنگ آن را در کنسرت ها به طور زنده اجرا می کند. آواز

انواع مختلف دارد. به طور مثال، آوازهای کلاسیک اروپایی و آوازهای اپرا 

به گونه ای هستند که خواننده و اجرا کننده به قدری آواز را پر و تکنیکال

می خوانند که به دیگر آلات موسیقی نیازی نیست. صدای خواننده های

هنر آواز را بر اساس فاکتورهای مشخصی همچون وزن صدا، جنس، وسعت

صدا، طنین صدا و قابلیت تغییر آن دسته بندی می شود. البته آزمایش های

علمی دیگری نیز در تعیین نوع صدا دخیل هستند.

صدا اصولا به 7 دسته مختلف دسته بندی می شود. سه دسته آنها به صدای

خانم ها و 4 تای دیگر به صدای مردها تعلق دارند. مزو سوپرانو، کنترالتو

و سوپرانو سه نوع مختلف صدای خانم ها هستند. در حالی که انواع

تِنور، باریتون، باس و کانترتِنور مخصوص صداهای آقایان است. از آنجا

که صدای مردها بعد از بلوغ تغییر می کند، آن را نیز به عنوان صدای زیر

می شناسند. نوعی از تقسیم بندی به نام Vocal وجود دارد که مخصوص

دسته سرایندگان است. این سبک با توجه به جنسیت گروه سرایندگان به دو

دسته صدای زیر و بم تقسیم می شود.  همیشه صداهای زیر و پایین آسان تر

از صداهای بم و بالا اجرا و ادا می شوند.

خواننده ها نیز بر اساس نوع موسیقی به چند دسته پاپ، جاز، بلوز،

کانتری، سولو، فولکلور دسته بندی می شوند. البته این دسته بندی بر

اساس و استاندارد خاصی صورت نگرفته است. تشخیص صدا با استفاده

از تکنیک های آوازی که با ابزار سنجش صدا صورت می گیرد.

آواز ژانرهای مختلفی دارد از جمله آنها می توان به پاپ، هنری، ملی و

تلفیقی اشاره کرد. البته همه این ژانرها، زیرمجموعه های مختلفی نیز دارند.

آواز تاثیرات مثبتی نیز از نظر سلامت بر بدن خواننده دارد. هنرمندان

آواز باید حنجره و ریه خود را تقویت کنند و بر تنفس خود نیز کار کنند.

آواز، هنری است که برای اجرای آن باید بدن سالم داشته باشیم. باید ورزش

کرد. باید ریه سالم داشت. البته آواز از طبیعت گرفته شده است. حیوانات و

 پرندگان نیز آواز می خوانند و این هنر مختص انسان نیست. علاوه بر آن،

می توان صدای آب را نیز نوعی موسیقی و آواز طبیعت به شمار آورد.

هنر آواز از دل طبیعت برآمده است و همه اجزای طبیعت را در خود دارد.

 



:: بازدید از این مطلب : 576
|
امتیاز مطلب : 56
|
تعداد امتیازدهندگان : 15
|
مجموع امتیاز : 15
تاریخ انتشار : دو شنبه 15 اسفند 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علی افسری نژاد

تکنیک آواز خوانی (۱)

 

فن یا تکنیک آوازخوانی چیست؟ عبارت است از تسلط بر تنفس صحیح، داشتن

حنجره ای کاملا آزاد ، قدرت به کارگیری آگاهانه حفره های تشدید صوت،

مهارت در تلفظ   دقیق کلمات و چالاکی عضلات مربوط  به آن و رابطۀ آنها

با تنفس و قدرت شنوایی  دقیق اصوات و ادای صحیح آنها.

هنرمند کسی است که بتواند فن هنری را که آموخته است با استعدادها و

قدرت خلاقه خود در هم آمیزد تا حقیقتی  را که برای گفتن دارد به بهترین و

مناسبترین وجه  بیان کند.  تکنیک آواز عبارت است از تسلط بر فن

آوازخوانی ودر مورد هنرمند آوازخوان به کارگیری این فن برای بیان

احساسات نهفته در یک آواز و به گونه ای آفرینش دوبارۀ آن هنگام خواندن.

از تعریف بالا می‌توان این نتیجه را گرفت که پرورش خواندن عبارت است

از انجام دادن تمرینهایی هدفمند، جدا از یادگیری یک ترانه یا گوشه های

یک دستگاه  یا تصنیف برای فراگیری تنفس صحیح، آزادسازی صدا از هر

گونه تنش مزاحم و بازدارنده، قوی کردی و متحرک کردن عضلات مربوط

به گفتار ، پرورش شنیدن صحیح اصوات و ادای دقیق و تمیز آنها.

بیشتر دست اندرکاران موسیقی ایرانی خصوصا خوانندگان و آموزگاران

آواز ایرانی بر این گمانند که یا صدایی تحریر دارد یا ندارد. این طرز تفکر

باعث شده است که خواندن آواز تنها در انحصار عده ای معدود که فقط این

آموزگاران صلاحیت آنها را تشخیص  می‌دهند باقی بماند و افراد دیگر با

این باور که صدایی انعطاف ناپذیر و بدون تحریر دارند ، چیزی که به گمان

این آموزگاران غیر قابل علاج است، از یادگیری این هنر والا محروم بمانند.

این آموزگاران به خود زحمت پرداختن به  نکات زیر را نمی‌دهند:

چرا صدایی تحریر دارد و صدایی دیگرتحریر ندارد؟ چرا  صدایی نرم و

متحرک و پرانعطاف است و صدایی دیگر سفت و پرتنش؟ چرا یک صدا

با ظرافت و مهارت  قادر به اجرای  تحریرهای موسیقی ایرانی است و

صدایی دیگر با ظرافت و مهارتی کمتر؟  و اصولاً امکان رسیدن به انعطاف و

ظرافت در اجرای تحریرها برای صدایی که این توانایی را به طور طبیعی

ندارد یا به طور محدود آن را دارا است وجود دارد یا نه؟

باید بدانیم که اصولا شرایط طبیعی برای تمام کسانی که از سلامت حنجره 

برخوردارند برای آموختن و پرورش خواندن موجوداست، ساده تر گفته  شود

قدرت خواندن به طور طبیعی و مادرزادی به هر انسانی داده شده است.

چنانچه ارگان آواز را نیز مانند یک ساز مجسم کنیم که در بدن ما قرار دارد

اجزای اصلی تشکیل دهنده آن عبارتند از: دستگاه تنفس، دستگاه صوتی یا

حنجره که منبع تولید صدا می‌‌باشد، حفره های تشدید صوت و اندام گفتار.

این مجموعه که از قسمت زیرین ماهیچه های شکم شروع و تا بالای کام

ادامه میابد تنها با وحدت و عملکرد هماهنگ خود ارگان آواز را تشکیل میدهند.

دستگاه تنفس شامل: ماهیچه های شکم ،قفسۀ سینه ـ که خود شامل  پردۀ دیافراگم،

دنده هاو ماهیچه های بین آنها، ششها، نای و قسمتی از ستون فقرات و

ماهیچه های پشت است .

دستگاه صوتی یا حنجره که شامل تارهای صوتی و استخوانها و غضروف های

مربوط به آن است در میان گروهی از ماهیچه ها که آن را میان خود نگاه

داشته اند در بالای نای به اصطلاح آویزان است.

مهمترین حفره های تشدید صوت دهان و حفره بینی و سینوسها هستند علاوه

بر آن حلق و قفسه سینه نیز خود تا حدودی به تشدید صدا کمک می‌کنند.

اندام گفتار مجموعه ای است از ماهیچه های کوچک و بزرگ آرواره ها،

لبها، زبان و کام  که برای شکل گیری صامت ها و مصوت ها بکار گرفته می‌شوند.

یادآوری می‌کنم در این مقاله  از پرداختن به جزییات خودداری می‌شود و به

معرفی کلی ارگان آواز بسنده شده است.

انعطاف ناپذیری وپرتنش بودن صدا به ضعف کلی بدنی و قدرت و  انرژی

اندک ماهیچه‌ها  بخصوص ماهیچه‌های مربوط به ارگان آواز بازمی‌گردد. هر

ماهیچه ای از بدن که مرتباً به کار گرفته نشود به تدریج قدرت خود را از دست

می‌دهد و ضعیف می‌شود، این قانون برای ماهیچه‌های ارگان آواز نیز صادق

است. به عبارتی پرورش خواندن به تدریج ماهیچه‌های مربوط به آن را که به

مرور زمان به دلیل به کارنگرفتن  قوت خود را  از دست داده‌اند باردیگر قوی

وچالاک کرده و ازتنش ها آزاد می‌کند تا حنجره بتواند عملکرد طبیعی و زنده‌ای

را که در خود نهفته دارد بدون مزاحمت انجام دهد. 

تمرین های بی هدف، بی جا و ناهماهنگ با توانایی ها و نیازها نه تنها در

پرورش صدای هنرجو بی تاثیرند بلکه در بیشتر موارد خود باعث تنش و

سفتی عضلات می‌گردند. لذا  توصیه می‌شود پرورش خواندن را نه به صورت

گروهی بلکه به گونه انفرادی بکاربندیم چون تمرینی که برای یک هنرآموز

ضروری است شاید برای دیگری بیهوده باشد.

وسعت صدای هر فرد بسته به ساختمان حنجرۀ او به طور طبیعی تعیین گردیده

است و فقط در این محدوده هر صدا می‌تواند با حداکثر توانائی و تحرک خود

طبیعی ترین و خوشایندترین کیفیت و طنین را دارا باشد. هر گونه سعی خواسته

یا ناخواسته برای نادیده گرفتن این پدیدۀ طبیعی باعث ایجاد تنش و نهایتاً صدمه

دیدن صدا می‌گردد. تقسیم کردن صدای انسانها فقط به دو گروه صدای زنانه و

صدای مردانه روش دقیقی نیست، زیرا نزد هر یک از این دو گروه تقسیمات

فرعی دیگری نیز وجود دارند ( برای نمونه صدای زنانه که به طور کلی به

سه گروه صدای زیر ،میانی و بم زنانه تقسیم می‌گردد) . بعلاوه باید میان صدای

بزرگسالان با کودکان و نوجوانان تفاوت قائل شد. تمرینها یا حتی روشی که

برای آموزش صدای بزرگسالان در نظر گرفته می‌شوند در بیشتر مواقع  برای

صدای لطیف و حساس کودکان و جوانان مناسب نیستند زیرا آمادگی کودکان

برای تقلیید بی چون و چرا، حتی از روش خواندن اشتباه آموزگاران، آنها را

از گزند آسیب های جدی و غیر قابل علاج مصون نگاه نمی‌دارد.

آموختن تنفس صحیح اولین قدم در راه پرورش صداست. تنها با تنفس صحیح

است که حنجره عکس العمل سالم نشان داده و آماده برای خواندن می‌شود.

کیفیت تنفس وپرانرژی بودن یا نبودن آن تعیین کنندۀ برد،نفوذ و قدرت  صدا است.

تنفس صحیح و آگاهی بر رابطۀ آن با عملکرد سالم دستگاه صوتی برای سلامتی

و پرورش صدا ی خوانندگان یا کسانی که بکارگیری صدا جزئی از حرفه‌شان

میباشد، مانند هنرپیشه‌ها ، آموزگاران و گویندگان ، ضروری است.

تمرین های مربوط به گفتاربرای قوی و ماهر کردن، سرعت عمل بخشیدن و

تحت کنترل درآوردن عضلات مربوط به آن است. حرکاتی که برای ادای

واژه ها صورت می‌گیرند بایستی بسیار ظریف ومتمرکز در محوطۀ کوچکی

در قسمت پیشین دهان باشند. ادای واژه ها در قسمت پسین دهان، حلق ، گلو و

به کارگیری بیش از حد آرواره ـ چیزی که نزد بیشتر خوانندگان آواز ایرانی

مشاهده می‌شود ـ نه تنها تلفظ روشن و واضح آنها را مشکل می‌کند بلکه باعث

ایجاد مزاحمت و تنش در ماهیچه های نگاهدارنده حنجره شده و طبعا عملکرد

آزاد آن را مختل کرده و در نتیجه سدی خواهد بود برای ادای نرم و ماهرانۀ

ظرائف آواز ایرانی. هر گونه تنش در ناحیۀ لبها، دهان، آرواره، کام و قسمت

پسین زبان و حلق حتی اگر ناچیز هم باشدنه تنها تحرک صدا را ، بلکه طنین آن

را  نیز محدود می‌کند و از آزادی آن می‌کاهد.

بنابراین هدف از تلاش برای تسلط بر  فن آوازخوانی چیزی نیست به جز

آزاد کردن  تدریجی صدا و ارگان آواز از هر گونه تنش بازدارنده ، قوت

بخشیدن به ماهیچه های مربوط به آن و رسیدن به صدایی رسا ،باز ، پرتحرک ،

سرزنده و پراحساس با توانایی برانگیخته شدن حساس، که با حداکثر توانایی خود

ـ بدون نشانه های فرسودگی ـ سالهای زیادی امکان کاربرد زندۀ آن برجای بماند.

در حقیقت در یک روند صبورانۀ جستجو در خود، انسان صدای حقیقی خود را

که در خود نهفته دارد به تدریج کشف می‌کند و آن را از بند رها می‌سازد.



:: بازدید از این مطلب : 518
|
امتیاز مطلب : 37
|
تعداد امتیازدهندگان : 12
|
مجموع امتیاز : 12
تاریخ انتشار : دو شنبه 15 اسفند 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علی افسری نژاد

(طنز) شب امتحان در خوابگاه دختران و پسران

 

شب – خوابـگاه دخــتـران – سکـانس اول:

 

(دخــتر «شبنم» نامی با چـند کتـاب در دسـتش وارد واحــد دوستش «لالـه» می شود و او را

در حــال گریه می بیــنـد.)

شبنم:ِ وا!... خاک بـرسرم! چــرا داری مثــل ابـر بهـار گریـه می کـنی؟!

لالـه: خـدا منـو می کشـت این روزو نـمی دیدم. (همچـنان به گریـه ی خود ادامــه می دهـد.)

شبنم: بگـو ببـینم چی شده؟

لالـه: چی می خواســتی بشـه؟ امروز نـتیجه ی امتـحان <آناتومی!!!> رو زدن تــو

بُــرد. منــی که از 6 مـاه قبـلش کتابامـو خورده بــودم، مـنی که بـه امیـد 20 سر

جلـسه ی امتحــان نشـسته بودم، دیــدم نمــره ام شـده 19!!!!!! (بر شـدت گریه

 افزوده می شــود)

شبنم: (او را در آغــوش می کشـد) عزیـزم... گـریه نـکن. می فهـممت. درد

بـزرگیــه! (بغـض شبنم نیز می ترکـد) بهتـره دیگـه غصه نخـوری و خودتـو برای

امتحـان فـردا آمـاده کنـی. درس سخت و حجیــمیـه. می دونی کـه؟

لالـه: (اشک هایش را آرام آرام پـاک می کنـــد) آره. می دونـم! امـا من اونقــدر

سـر ماجـرای امـروز دلم خـون بـود و فقط تونـستم 8 دور بخـونم! می فهـمی شبنم؟

فقط 8 دور... (دوبـاره صـدای گریـه اش بلـند می شود) حالا چه جــوری سرمـو جلوی نـازی و

دوستـاش بلـند کنـم؟!!

 شبنم: عزیزم... دیگــه گریه نکن. من و شهــره هم فقط 7 - 8 دور تـونســتیم بخـونیم!

 ببـین! از بـس گریه کردی ریـمل چشمــای قشـنگ پاک شـد! گریـه نکن دیـگه.

فکـر کردن به ایـن مســائل کـه می دونـم سخــته، فایده ای نـداره و مشــکلـی رو حـل نـمی کنـه.

لالـه: نـمی دونـم. چـرا چنـد روزیـه که مثـل قدیم دلـم به درس نـمیره. مثـلاً امـروز صبــح،

ساعـت 5/7 بیـدار شـدم. باورت مـیشه؟!

(در همیــن حال، صـدای جیــغ و شیـون از واحـد مجـاور به گوش می رسـد.

اسـترس عظیـمی وجـودِ شبنم و لالـه را در بر می گیــرد! دخـتری به نـام «فرشــته» با

اضـطراب وارد اتـاق می شـود.)

شبنم: چی شـده فرشــتـه؟! 

فرشــته: (با دلهــره) کمـک کنیـد... نـازی داشت واسـه بیــستمـین بـار

کتــابشـو می خـوند که یـه دفعــه ازحـال رفت!

شبنم: لابــد به خـودش خیلی سخــت گرفته.

 فرشــته: خب، منــم 19 بـار خونـدم. این طـوری نـشدم! زود باشیــد، ببـریـمش دکتــر.

(و تمــام ساکنـین آن واحـد، سراسیـمه برای یاری «نــازی» از اتـاق خارج می شـونـد. چـراغ

ها خامـوش می شود.)

 

شـب – خوابــگاه پســران – سکــانـس دوم:

 

(در اتـاقی دو پـسر به نـام های «مهـدی» و «آرمــان» دراز کشــیده انـد. مهـدی در

حال نصـب برنـامه روی لپ تـاپ و آرمـان مشغــول نوشــتـن مطالبی روی چـند برگـه

است. در هـمین حـال، واحدی شـان، «میـثــاق» در حـالی که به موبایـلش ور می رود وارد

اتــاق می شـود)

میثـــاق: مهـدی... شایـعه شـده فـردا صبــح امتـحان داریـم.

مهـدی: نـه! راســته. امتـحان پایــان تــرمه.

میثــاق: اوخ اوخ! مــن اصـلاً خبـر نـداشـتم. چقـدر زود امتـحانا شـروع شــد.

مهـدی: آره... منــم یه چنـد دقـیقه پیـش فهمـیدم. حالا چیــه مگـه؟! نگـرانی؟

مگـه تو کلاسـتون دختـر نداریـد؟!

میثــاق: مـن و نـگرانی؟ عمــراً!! (بـه آرمــان اشــاره می کنـد) وای وای

نیگــاش کـن! چه خرخـونیــه این آقـا آرمـان! ببیــن از روی جـزوه های زیـر

 قابلمــه چه نـُـتی بـر می داره!!   

آرمـــان: تـو هم یه چیزی میگــیا! ایـن برگـه های تقـلبه کـه 10 دقیـقــه ی

 پیـش شـروع به نـوشتـنــش کردم. دختــرای کلاس مـا که مثـل دختـرای شما

پایـه نیســتن. اگـه کسی بهت نـرسوند، بایــد یه قوت قلــب داشته باشی یا نـه؟

 کار از محکـم کاری...

مـهدی: (همچــنان که در لپ تاپــش سیــر می کنـد) آرمــان جـون... اگه واسـت

زحمـتی نیست چنـد تا برگـه واسه مـنم بنـویس. دستـت درست!

در همیـن حــال، صـدای فریـاد و هیاهـویی از واحـد مجـاور بلـند می شود.

پسـری به نـام «رضـا» با خوشحـالی وسط اتـاق می پـرد)  

میـثــاق: چـت شده؟ رو زمــین بنـد نیـستی!

رضــا: پرسپولیس همین الان دومیشم خورد!!!

مهـدی:اصلا حواسم نبود.توپ تانک فشفشه..... .!!!

 و تمــام ساکنیـن آن واحـد، برای دیـدن ادامـه ی مسـابقـه به اتاق مجـاور

 می شتـابنـد. چراغ هـا روشــن می مانند.



:: بازدید از این مطلب : 501
|
امتیاز مطلب : 67
|
تعداد امتیازدهندگان : 16
|
مجموع امتیاز : 16
تاریخ انتشار : دو شنبه 15 اسفند 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علی افسری نژاد
 
 
 
ای خوشا قدری طلا از پای تا سر داشتن
 
اندکی الماس حتی قدر یک مول داشتـن
 
همچو سدیم از برای عشق ید پرپر شــدن
 
چو ن کلر در سر هوای هاش مثبت داشتن
 
سخت ماندن در قبــال مشکلات زندگــــی
 
نی چو الکانها هوای شعله در سر داشتن
 
دوستی با دیگران چون عنصر خوب نهـــم
 
نی چو ارگون منزوی وگوسه گیری داشتن
 
نیکنامی ونجابت چون گروه هشتمین
 
همچو اهن درسر فکر مثبت داشتـــن
 
همچو همپوشانی سیگما که خیلی محکم است
 
در رسیدن به هدف تصمیــــم راســــــخ داشتـــــن
 
 
(دوستان عزیز باسید شیمی بلد باشید تا بتوانید
 
معنی شعر بالا را بفهمید)


:: بازدید از این مطلب : 542
|
امتیاز مطلب : 62
|
تعداد امتیازدهندگان : 15
|
مجموع امتیاز : 15
تاریخ انتشار : دو شنبه 15 اسفند 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علی افسری نژاد
گام اوّل:

نام شرکت تایید شد:

شرکت پارس شیمی سیرجان

تصویرِ نامۀ ادارۀ ثبت و مُهر تایید:

 

شرکت پارس شیمی سیرجان علی افسری نژاد



:: بازدید از این مطلب : 623
|
امتیاز مطلب : 40
|
تعداد امتیازدهندگان : 12
|
مجموع امتیاز : 12
تاریخ انتشار : دو شنبه 7 آذر 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علی افسری نژاد


زندگی: من فرصتی مغتنم برای بودنم
تو اژدهایی مترصد بلعیدن


مرگ: من آغازی به آرامش ابدیم
تو آغازی به آلام دنیوی


زندگی: من خالق یک لحظه شیرین عاشقانه ام
تو جابری که دریغ از این لحظه نداری


مرگ: تو تحمیل ناخواسته ی گریبانگیر بشریتی
من منتخب آنها برای رهایی از تو


زندگی: تو فاجعه انفصال عاشق و معشوقی
من فرصت دوباره باهم بودنشان


مرگ: تو بار سنگین اجباری برای زجر کشیدن
من جرثومه ای برای گریز از این وادی


زندگی: تو اشک مادر داغدیده ای
من اشک شوق دیدار فرزند مفقود الاثر


مرگ: تو تولد کودک نامشروع دو بی خانمانی
من گریزی برای رهایی از این مخمصه

زندگی: من لبخند زیبای یک نو مادرم
تو خلوت تنهایی یک زوج عاشق


مرگ: من پایان ناله های یک پیرمرد زمینگیرم
تو اصراری زجرآلود به بودن او


زندگی: من مصور یک بوسه ی شیرین عاشقانه ام
تو قطره اشک یک عاشق در هجران معشوق


مرگ: تو چشم نظاره گر شکنجه های یک شکنجه گری
من تیر خلاصی از این عذاب


زندگی: من عفو یک پدر داغدیده ام
تو سنگسار یک زن به جرم عاشق بودن


مرگ: من خط بطلان به وجود پس از مرگ معشوقم
تو جزای جرم زندگی بدون او


زندگی: من نگاه نوازشگر یک پریزاده ام
تو خلوت سرد تنهایی


مرگ: من فرصت گرم انتقامم
تو انتظار بیهوده یک مادر ناباور


زندگی: من نقطه اوج عروج یک انسانم
تو نزول او به پست ترین جای ممکن !


مرگ: ............................... !!!


گرچه از مرگ گریزی نیست و نباید حتی لحظه ای از اون غافل بشیم اما زندگی

نیز، فرصتی است که خداوند بما داده و بجاست که ازش کمال لذت رو ببریم و 

 آنطور که شایسته است زندگی کنیم.



:: بازدید از این مطلب : 586
|
امتیاز مطلب : 41
|
تعداد امتیازدهندگان : 13
|
مجموع امتیاز : 13
تاریخ انتشار : دو شنبه 7 آذر 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علی افسری نژاد

 

هر که شد محرم دل در حرم یار بماند/ و آنکه این کار ندانست در انکار بماند

از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر/ یادگاری که در این گنبد دوار بماند (حافظ)

● عشق چیست؟

موضوع بحث، عشق است، که دریایی است بی کران، موضوعی که هر چه درباره آن گفته آید، کم و ناچیز خواهد بود. چنان که مولوی علیه الرحمه می گوید:

هر چه گویم عشق را شرح و بیان/ چون به عشق آیم خجل باشم از آن

به هر حال در این بحث، طبعاً نخستین سوال باید این باشد که: عشق چیست؟ اکثراً عشق را محبت و دلبستگی مفرط و شدید معنی کرده اند. گویا عشق از «عشقه» آمده است که گیاهی است، چون بر درختی پیچد، آن را بخشکاند و خود سرسبز بماند.(۱) از دیدگاه ماتریالیستها، روانشناسان و پزشکان، عشق نوعی بیماری روانی است که از تمرکز و مداومت بر یک تمایل و علاقه طبیعی، در اثر گرایشهای غریزی، پدید می آید، چنان که افراط و خروج از حد اعتدال در مورد هر یک از تمایلات غریزی، نوعی بیماری است.

اما از دیدگاه عرفا، عشق یک حقیقت و یک اصل اساسی و عینی است ولیکن این حقیقت عینی به سادگی قابل تعریف نیست. این دشواری تعریف و تحدید به این دلیل است که:

اولاً، عشق چنان که گفتیم یک حقیقت عینی است در نهایت وسعت و عظمت، و لذا این حقیقت عظیم در ذهن محدود ما نمی گنجد و این تنها عشق نیست، بلکه حقایق بزرگ دیگر نیز- از قبیل هستی، وحدت و غیره- در ذهن ما نمی گنجد. شعار اسلامی ما، الله اکبر، بدین گونه تفسیر شده است که خداوند بالاتر از آن است که در وصف گنجد. چه وصف ما محصول ذهن ماست و ذهن ما فقط چیزهایی را درمی یابد و می تواند توصیف کند که قابل انتقال به ذهن ما باشند و متأسفانه، همه چیز قابل انتقال به ذهن ما نیست. ما در دو مورد کاملاً متضاد مجبوریم در ذهن خود چیزی بسازیم چون از واقعیت، چیزی به ذهن ما نمی آید و آن دو مورد عبارتند از:

۱) عدم

۲) وجود(۲)

به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.



:: بازدید از این مطلب : 534
|
امتیاز مطلب : 39
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10
تاریخ انتشار : دو شنبه 7 آذر 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علی افسری نژاد
کاش بارانی ببارد ، قلبها را تر کند
 
بگذرد از هفت بند ما ، صدا را تر کند
 
قطره قطره رقص گیرد روی چتر لحظه ها
 
رشته رشته مویرگهای هوا را تر کند
 
بشکند در هم طلسم کهنه ی این باغ را
 
شاخه های خشک و بی بار دعا را تر کند
 
مثل طوفان بزرگ نوح در صبحی شگفت
 
سرزمین سینه ها تا نا کجا را تر کند
 


:: بازدید از این مطلب : 547
|
امتیاز مطلب : 37
|
تعداد امتیازدهندگان : 11
|
مجموع امتیاز : 11
تاریخ انتشار : دو شنبه 7 آذر 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علی افسری نژاد
 

آيا اخيرا فراموش مي كنيد , دسته كليد خود را كجا گذاشته ايد؟ داخل اتاق ميشويد بدون اينكه بدانيد براي چه كاري به آن سمت ميرويد؟
آيا بعد از ريختن چاي در استكان قوري را در يخچال مي گذاريد؟ شماره تلفن منزل خود را فراموش مي كنيد ؟

نگران نباشيد! متخصصان معتقدند كه استرس هاي روزمره تا حدي مغز انسان را تحت تاثير قرار مي دهند كه كم حافظگي را به وجود مي آورد.


روانشناسان در اين زمينه تو صيه مي كنند كه :


١. موز بهترين دوست حافظه : ويتامين B بهترين تغذيه حافظه است و موز داراي اين منبع غني ميباشد.


٢. مهرباني با خويشتن : انجام كارهاي مورد علاقه مانند خريدن يك شاخه گل , كتاب رمان, ملاقات دوستان قديمي و ........ باعث افزايش ترشح هورمون " دوپامين " مي شود كه احساس خوبي را در فرد به وجود مي آورد و اين افزايش تاثير مثبتي بر سلسله اعصاب و آن بخش از مغز كه مسوول حافظه است ميگذارد.


٣. قدم بزيند : زنان يا مرداني كه درروز به طور مرتب قدم مي زنند بسيار كمتر دچار فراموشي ميشوند . چرا؟ تحقيقات نشان داده است كه فعاليت ,ارتباط مغزي را در بخشي كه ذهن مسوول حافظه است گسترش مي دهد.


٤. غذاي سس دار نخوريد : بر اساس تحقيقات انجام شده برروي عادات غذايي بيش از ٨ هزار نفر , استفاده از اين نوع سس ها و غذاهاي سويا دارباعث كاهش قدرت حافظه مي شود. علت آن است كه يك ماده شيميايي موجود در اين نوع سس ها و سويا كه گفته مي شود ضد سرطان و بيماري قلبي است دقيقا عكس اين خواص را در مورد حافظه با خود دارد. با اين حال يك بار خوردن آن در هفته چندان مشكلي ندارد!


٥. خواب به موقع : يك استراحت خوب مغز مي تواند اطلاعات بيشتر و بهتري را به حافظه شما باز گرداند تا مغزي كه تمام روز را بدون استراحت گذرانده باشد .


٦. بيشتر به خودتان برسيد : تحقيقات نشان مي دهد افرادي كه رژيم هاي غذايي بسيار كم كالري در برنامه روزانه خود دارند نه تنها پروسه اطلاع رساني را بسيار كند انجام مي دهد بلكه از ديگر افراد هم سن و سال خود كه اين رژيم را ندارند نيز كمتر قادر به استفاده از حافظه خود مي باشند.
لذا به فكر خود باشيد و رژيم هاي غير موجه را فراموش كنيد.


٧. چاي گياهي بنوشيد : آهن براي عملكرد صحيح حافظه ضروري است و نوشيدني هاي كافئين دار به علت دارا بودن موادي به نام " تانن " ( اسيد تانيك) كه ٧٥ درصد آهن موجود در بدن را از بين مي برند باعث اختلال در حافظه مي شود . 

 
٨. خوردن قند و شكر مصنوعي را كاهش دهيد : اين امر ممكن است در كاهش وزن به شما كمك كند اما نوشيدن بيش از يك يا دو نوشيدني رژيمي در طول روز حافظه دراز مدت شما را تخريب مي كند . خوشبختانه تاثيرات منفي اين مسئله دائمي نيست و شما به راحتي مي توانيد با قطع مصرف شيريني هاي مصنوعي مجددا حافظه خود را اصلاح كنيد.



:: بازدید از این مطلب : 562
|
امتیاز مطلب : 32
|
تعداد امتیازدهندگان : 11
|
مجموع امتیاز : 11
تاریخ انتشار : دو شنبه 7 آذر 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علی افسری نژاد
برای اولین بار در ایران طیف (GC-MASS) گیاه شفا بخش

"هوم" گرفته شد.

طی تلاش من و دوست عزیزم آقای نیما خوارزمی در

 آزمایشگاه شیمی تجزیه ی دانشگاه شهید باهنرکرمان و

 زیر نظر خانم پرفسور طیبه شمس پور 

طیف گیاه هوم گرفته شد.

نتایج این تحقیق به زودی به اطلاع دوستان خواهد رسید.

با احترام :  علی افسری نژاد



:: بازدید از این مطلب : 535
|
امتیاز مطلب : 38
|
تعداد امتیازدهندگان : 12
|
مجموع امتیاز : 12
تاریخ انتشار : دو شنبه 7 آذر 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علی افسری نژاد
upsara


دلا بـــزم
حـسین بن عـلی دعــوت نمـی خـواهد

اگـر خـواهــی بیـا ایــن آمدن مـنـت نمی خـواهد

بـه هــــنگـام عـــزاداری ریــا را دور کــن از خـود

که اینجا معرفت میخواهــد و شــهـرت نمی خواهد

اگـــر خـواهــی که هیئت را کنی بازیـچه  دسـتت

حســین از مـردمـان بی خـرد بیـعـت نـمی خـواهد

به زور و پـول نتوان هــیئـتی ها را کنی تطمــیع

حـیا کن،  شـــرم کن بزم عزا قدرت نمی خواهد

مگو اشک فلانی حقّه بازی هست و نیرنگ است

فضولی تا به کی خاموش باش صحبت نمی خواهد

به کنج خـانه خوشـزاد اسـت و ذکر یا حـسین زیرا

که نوکر نوکر است و مـجلس و هـیئـت نمی خواهد



:: بازدید از این مطلب : 1316
|
امتیاز مطلب : 47
|
تعداد امتیازدهندگان : 11
|
مجموع امتیاز : 11
تاریخ انتشار : دو شنبه 7 آذر 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علی افسری نژاد
 

آیا لاک برای ناخن ها مضر است؟
 
آیا لاک برای ناخن ها مضر است؟
 
 
برای حفاظت و مراقبت از ناخن، محصولات متنوعی وجود دارد که عبارتند از: جلادهنده‌ و لاک ناخن، سفت‌کننده‌های ناخن، پاک‌کننده لاک‌ ناخن (لاک‌پاکن‌کن)، سفیدکننده‌های صفحه ناخن و لبه‌های ناخن، خشک‌کننده لاک ناخن، مرطوب‌کننده ناخن، ساینده صفحه ناخن و برطرف‌کننده ریشه‌های دور ناخن....
 
لاک‌ناخن یک ترکیب تزیین‌کننده صفحه ناخن است که معمولا به صورت موقت مورد استفاده قرار می‌گیرد و شامل یک ماده معدنی رنگین است که در یک حلال فرار قرار گرفته است و یک ماده لایه‌ساز به نام نیتروسلولز که منشا گیاهی دارد و وقتی در سطح ناخن قرار می‌گیرد به خوبی به ناخن می‌چسبد و به آن جلا و درخشندگی می‌دهد. این لایه سلولزی نسبت به اکسیژن موجود در هوا نفوذپذیر است و به اکسیژن‌ موجود در هوا اجازه می‌دهد که به راحتی وارد صفحه ناخن نشود و به ناخن استحکام ببخشد.
 
ضمنا این ماده گیاهی سلولزی، تبخیر آب صفحه ناخن را کاهش می‌دهد و مانع خشکی و شکنندگی ناخن می‌شود بنابراین افرادی که دارای ناخن‌های ضعیف و شکننده هستند می‌توانند با استفاده از لاک‌ ناخن به میزان رطوبت ناخن‌ها بیفزایند و از آن به عنوان یک عامل درمانی استفاده کنند. غالبا مشاهده می‌شود که در معابر عمومی شیشه‌های محتوی لاک ناخن در معرض فروش قرار می‌گیرد که به هیج‌وجه مجوز وزارت بهداشت را ندارند و از ترکیبات غیراستاندارد تهیه شده و جز ضرر، چیز دیگری را عاید خریدار نمی‌کند. از آنجایی که این ماده سلولزی به‌تدریج سفت و سخت می‌شود به آن یک ماده رزینی یا صمغ گیاهی اضافه می‌کنند که از سفتی و سختی سلولز بکاهد. لاک ناخن از 3 لایه درست شده است؛ یک لایه به نام لایه زیرین یا پوشش زیرین که به راحتی به صفحه ناخن می‌چسبد و مانع ترک خوردن لاک ناخن می‌شود.
 
دومین لایه، لایه رنگین است و سومین لایه که در خارجی‌ترین قسمت لاک ناخن قرار می‌گیرد به لاک ناخن، خاصیت درخشندگی می‌دهد و مانع شکنندگی لاک ناخن می‌شود. عوارض مصرف طولانی‌مدت لاک‌ ناخن عبارتند از زردرنگ شدن صفحه ناخن که معمولا پس از مصرف یک هفته‌ای از لاک قرمز رنگ و پاک کردن آن ظاهر می‌شود که پس از 2 هفته از پاک کردن لاک، خود به خود و بدون هیچ درمانی به حالت اولش برمی‌گردد و همچنین افرادی که نسبت به رزین یا صمغ موجود در لاک زمینه حساسیت دارند دچار اگزمای بافت‌های حاشیه صفحه ناخن می‌شوند. مصرف لاک‌های غیرمجاز می‌تواند باعث خشک شدن ناخن و شکنندگی آنها شود و عوارض حساسیتی بسیار خطرناکی را به جا بگذارد.
 
درون شیشه‌های لاک ناخن، اغلب گلوله‌های نیکلی وجود دارد که به عنوان مخلوط‌کننده اجزای مختلف لاک به هنگام تکان دادن عمل می‌کند و اشخاصی که نسبت به زیورآلات بدلی مانند النگو، گوشواره و گردنبند حساسیت دارند در برابر این نوع لاک‌ها دچار حساسیت‌های جلدی شدید خواهند شد.


:: بازدید از این مطلب : 564
|
امتیاز مطلب : 45
|
تعداد امتیازدهندگان : 11
|
مجموع امتیاز : 11
تاریخ انتشار : دو شنبه 7 آذر 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علی افسری نژاد
زندگـــی زیبـاســـت چشمـی بـاز کـن
 
گردشـــی در کوچــه باغ راز کن
 
هر که عشقش در تماشا نقش بست
 
عینک بد بینی خود را شکسـت
 
علـت عـاشــــق ز عـلتــها جــداســـت
 
عشق اسطرلاب اسرار خداست
 
من مـیـــان جســـمها جــان دیـــده ام
 
درد را افکنـــده درمـان دیـــده ام
 
دیــــده ام بــر شـــاخه احـســـاســها
 
می تپــد دل در شمیــــم یاسها
 
زنــدگــی موسـیـقـی گنـجشـکهاست
 
زندگی باغ تماشـــای خداســت
 
گـــر تـــو را نــور یـقیــــن پیــــــدا شود
 
می تواند زشــت هم زیبا شــود
 
حال من، در شهر احسـاسم گم است
 
حال من، عشق تمام مردم است
 
زنـدگــی یــعنـی همیـــــــن پــروازهــا
 
صبـــح هـا، لبـخند هـا، آوازهـــا
 
ای خــــطوط چهــــره ات قـــــــرآن من
 
ای تـو جـان جـان جـان جـان مـن
 
با تـــو اشــــعارم پـر از تــو مــی شـود
 
مثنوی هایـم همــه نو می شـود
 
حرفـهایـم مــــرده را جــــان می دهــد
 
واژه هایـم بوی بـاران می دهـــد
 
 
مولانا


:: بازدید از این مطلب : 527
|
امتیاز مطلب : 46
|
تعداد امتیازدهندگان : 12
|
مجموع امتیاز : 12
تاریخ انتشار : دو شنبه 7 آذر 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علی افسری نژاد
فواید انار 
 
 
 
 

۵۰ خاصیت میوه معروف پاییزی
 
خداوند متعال در هر فصلی میوه‌های متناسب با آن فصل را آفرید تا آدمی بر اساس نیازهای جسمی خود از میوه‌ها استفاده کند. محققان طب قرآنی بر این عقیده‌اند که انار به عنوان یک میوه بهشتی از این جهت در فصل پاییز به بار می‌نشیند که فصل پاییز فصل خزان درختان و گرفتگی آسمان است و برای جلوگیری از افسردگی و نگرانی دانه‌های انار بسیار مفید بوده و موجب شادابی می‌شوند.
 
همچنین پزشکان و متخصصان تغذیه خواص انار را به ۵۰ مورد تقسیم کرده‌اند:
 
۱. پوست و ریشه انار ضد کرم
۲. انار معتدل، مقوی، ملین، ادار آور و ضد تشنگی
۳. اگر بعد از غذا انار شیرین خورده شود رنگ چهره زیبا و غذا آسان هضم می‌شود.
۴ کسانی که لاغر هستند خوردن انار برای آن‌ها مفید است البته نوع شیرین آن.
۵ انار شیرین برای کسانی که یرقان دارند مفید است، یک ساعت قبل یا بعد از غذا میل شود.
۶ انار شیرین سرفه را تسکین می‌دهد و صدا را باز می‌کند (برای کسانی که آواز می‌خوانند)
۷. انار شیرین خارشهای بدن را تسکین می‌دهد.
۸.  طبع انار ترش سرد است.
۹.  مقوی معده و کبد است، البته انار شیرین.
۱۰. کسانی که زخم معده دارند انار ترش ممنوع است. به طور کلی زیاده‌روی در مصرف انار ترش امکان به وجود آمدن زخم معده را دارد.
۱۱.  جهت درمان زخمهای دهان روزی چندبار آب انار ترش را در دهان نگه داشته و مزمزه نمایید.
۱۲.  جهت درمان زخم داخل بینی یا گوشت اضافی روی زخم‌ها آب انار ترش را بجوشانید تا غلیظ شود، سپس با عسل مخلوط نمایید و بر روی آن‌ها بمالید.
۱۳. رب انار مقوی بدن و چاق کننده است.
۱۴. رب انار یبوست می‌آورد.
۱۵. خوردن انار غم و اندوه را از بین می‌برد.
۱۶. کسانی که میل به خوردن خاک و چیزی دیگر دارند با خوردن رب انار از بین می‌رود.
۱۷. خانمهای حامله اگر در دوران حاملگی رب انار بخورند ویار آن‌ها از بین می‌رود.
۱۸. برای از بین بردن ترشحات ساده زنانگی از دمکرده گل انار روزی ۲ استکان استفاده شود. ۵ گرم گل خشک در ۲۰۰ سی‌سی آب جوش ۲۰ دقیقه دم کرده، بنوشید.
۱۹. برای کسانی که خروج مقعد دارند پوست انار خشک یا تازه را در آب بجوشانند صاف کرده و بعد از هر بار اجابت مزاج در داخل آب نیمگرم یا سرد آن بنشینند. برای کسانی که بواسیر دارند این عمل مفید است.
۲۰. کسانی که کرم دارند حدود سه یا چهار گرم پوست انار را با یک لیوان آب گرم میل نمایند. بهتر است یبوست نداشته باشند اگر چنانچه یبوست دارند یک روز قبل از خوردن پودر پوست انار مسهل یا سوپ‌های ملایم بخورند و ۲ ساعت بعد از خوردن پودر پوست انار مقداری سوپ میل شود.
۲۱. کسانی که کم خون هستند یا احساس خستگی زیاد می‌کنند از دم کرده یا جوشانده برگ انار به عنوان چای استفاده (۱۰ گرم در ۲۵۰ سی‌سی آب) کنند.
۲۲ دم کرده برگ انار می‌گرن را برطرف می‌نماید. ۵ عصر و آخر شب یک لیوان میل شود. ۵ گرم گل انار در یک لیوان آب جوش دم کرده.
۲۳. برای درمان کرم کدو بین ۶۰ تا ۹۰ گرم پوست خشک کرده ریشه با ساقه انار را در ۲ لیوان آب به مدت ۲ شبانه روز خیس کرده سپس با حرارت ملایم آن را جوشانده تا آب به یک لیوان برسد، سپس صاف نموده در ۲ یا ۳ نوبت با کمی عسل مخلوط کرده میل شود. بعد از آن بیمار هنگام اجابت مزاج بر روی یک ظرف آب نیم گرم بنشیند تا کاملاً کرم کدو که همانا سر آن می‌باشد دفع گردد زیرا اگر سر آن باقی بماند مجدداً رشد می‌نماید. اما برای از بین بردن کرم کدو داروهای شیمیایی البته زیر نظر پزشک بهتر است.
۲۴. در موقع خوردن جوشانده پوست انار از خوردن روغن کرچک خودداری شود. زیرا ممکن است ایجاد مسمومیت نماید.
۲۵. جوشانده پوست انار جهت ترشحات سفید خانم‌ها مفید است.
۲۶. از ترکیب گلهای له شده انار با روغن کنجد برای سوختگی استفاده می‌شود.
۲۷. طبع انار سرد و‌ تر است.
۲۸. پوست آن سرد و خشک است.
۲۹. انار شیرین طبیعت سرد، معتدل و کمی‌تر دارد.
۳۰. انار تولید کننده اخلاط صالح است. همانا دو گونه خلط وجود دارد یکی مفید و دیگر غیر مفید که انار تولید کننده نوع مفید آن است.
۳۱. برای رفع درد سینه یا سرفه خشک سر انار را سوراخ کرده سپس روغن بادام شیرین داخل آن ریخته و روی آتش بگذارند تا روغن جذب شود آن‌گاه بخورند بسیار خوب است.
۳۲. انار ترش نیروی جنسی را کاهش می‌دهد.
۳۳. عصاره گل انار و گلاب برای ورم چشم مفید است. بصورت ضماد با احتیاط مصرف شود.
۳۴. گل انار با آب بارهنگ برای زخمهای آلات تناسلی آقایان مفید است. گل انار + عرق بید + عرق بیدمشک + عرق کاسنی + بارهنگ سپس زخم را بشویید.
۳۵. به جای گل ما می‌توانیم از پی سفید داخل انار استفاده کنیم. (مورد شماره ۳۴)
۳۶. کسانی که می‌خواهند نوزادی زیبا داشته باشند در دوران حاملگی در فواصل غذا و ظهر و شب انار بخورند.
۳۷. خوردن انار مستی را رفع می‌کند.
۳۸. انار جهت صفرا و تب صفراوی مفید است. قبل از غذا میل شود.
۳۹. بهترین موقع خوردن انار صبح ناشتا با کمی گلپر است.
۴۰. جوشانده گل انار درمان کننده پیوره و خون ریزی لثه می‌باشد.
۴۱. پودر پوست انار برای التیام زخمهای کهنه مفید است.
۴۲. کسانی که مزاج گرم دارند انار ترش برای آن‌ها مفید است.
۴۳. اگر انار با دانه خورده شود از صدا کردن شکم جلوگیری می‌کند.
۴۴. امام صادق (ع) می‌فرمایند: بخورید انار را با پرده‌های وسط آن تا معده را صیقل دهد و هوش را زیاد کند.
۴۵. حضرت علی (ع) می‌فرمایند: به کودکان خود انار دهید تا زود‌تر به سخن آیند.
۴۶ کسانی که بیماری قند دارند از انار استفاده کنند.
۴۷. اگر آب انار را با شکر و نشاسته و صمغ عربی و روغن بادام بجوشانیم و نیم گرم میل شود باز کننده ادرار و تقویت کننده دستگاه ادرار و مثانه است.
۴۸. انار دفع کننده مضرات دخانیات می‌باشد.
۴۹. اگر انار را با پوست و دانه به طور سالم بپزند و سپس کوبیده آن را در محل خارش بگذارند خارش را برطرف می‌کند.
۵۰. اشخاصی که دارای طبع سرد و‌ تر هستند بعد از خوردن انار کمی زنجبیل با نبات بخورند.


:: بازدید از این مطلب : 464
|
امتیاز مطلب : 45
|
تعداد امتیازدهندگان : 11
|
مجموع امتیاز : 11
تاریخ انتشار : دو شنبه 7 آذر 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علی افسری نژاد

من فقط عاشق اینم، حرف قلبتو بدونم

الکی بگم جداشیم، تو بگی که نمی تونم

من فقط عاشق اینم، بگی از همه بیزاری

دو سه روز پیدا م نشه، باز ببینم چه حالی داری

من فقط عاشق اینم، عمری از خدا بگیرم

اینقدر زنده بمونم تا به جای تو بمیرم

من فقط عاشق اینم، روزایی که با تو تنهام

کارو بار زندگیمو بزارم برای فردا

من فقط عاشق اینم، وقتی از همه کلافم

بشینم یه گوشه دنج، موهای تورو ببافم

عاشق اون لحظه ام که پشت پنجره بشینم

حواست به من نباشه، دزدکی تو روببینم

من فقط عاشق اینم، عمری از خدا بگیرم

اینقدر زنده بمونم تا به جای تو بمیرم...



:: بازدید از این مطلب : 732
|
امتیاز مطلب : 54
|
تعداد امتیازدهندگان : 17
|
مجموع امتیاز : 17
تاریخ انتشار : دو شنبه 7 شهريور 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علی افسری نژاد

خدایم ای امید جاودان من

خواهم امشب بشکنم مهر سکوتم را

و در دل هر چه ناگفته است برون ریزم

گر چه می دانم که تو آگه تر زمن

از سوز و سازم بوده و هستی

لیک با گفتنم خواهم که بار دل سبک گردد....



:: بازدید از این مطلب : 854
|
امتیاز مطلب : 49
|
تعداد امتیازدهندگان : 16
|
مجموع امتیاز : 16
تاریخ انتشار : دو شنبه 7 شهريور 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علی افسری نژاد

ناله کن ای   دل به    عزای علی               گریه    کن   ای   دیده   برای علی

کعبه ز کف داده چو مولود خویش              گشته   سیه   پوش    عزای   علی

عمر علی،    عمره   مقبوله  بود              هر قدمش   سعی   و   صفای  علی

دیده زمزم ، که پر از    اشك  شد              یاد     کند،     زمزمه های     علی

تیغ شهادت سر او    را   شکافت              کوفه بود،   کوه     منای       علی

عالم   امکان     شده   پر  غلغله              چون شده      خاموش  صدای علی

شهادت امیرالمومین، اما علی (ع) تسلیت باد

نیست هم  آغوش صبا بعد از این               پیک   ظفر    بخش     لوای  علی

منبر و    محراب    کشد     انتظار             تا که     زند   بوسه  به   پای علی

ماه دگر    در   دل  شب      نشنود             صوت    مناجات   و    دعای   علی

آه که     محروم    شد   امشب دگر            چشم    یتیمان     ز     لقای   علی

مانده   تهی     سفره      بیچارگان             منتظر     نان     و    غذای    علی

وای امیر    دو    سرا   کشته شد             خانه    غم    گشته  ،   سرای علی

پیش حسین   و    حسن   و زینبین            خون   چکد   از    فرق  همای علی

خواهی   اگر  ملک دو عالم حسان            از دل   و    جان    باش  گدای علی



:: بازدید از این مطلب : 771
|
امتیاز مطلب : 55
|
تعداد امتیازدهندگان : 15
|
مجموع امتیاز : 15
تاریخ انتشار : دو شنبه 7 شهريور 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علی افسری نژاد

عشق یعنی با تو خواندن از جنون 
        عشق یعنی سوختنها از درون 
                  عشق یعنی سوختن تا ساختن
                            عشق یعنی عقل و دین را باختن 
                                         عشق یعنی دل تراشیدن ز گل
                                                    عشق یعنی گم شدن در باغ دل
 
                                                           عشق یعنی تو ملامت کن مرا
                                                    عشق یعنی می ستایم من تو را 
                                         عشق یعنی در پی تو در به در 
                               عشق یعنی یک بیابان درد سر 
                     عشق یعنی با تو آغاز سفر 
           عشق یعنی قلبی آماج خطر
 
عشق یعنی تو بران از خود مرا 
          عشق یعنی باز می خوانم تو را 
                  عشق یعنی بگذری از آبرو 
                           عشق یعنی کلبه های آرزو 
                                   عشق یعنی با تو گشتن هم کلام
                                             عشق یعنی انتظار یک سلام
 
                                                     عشق یعنی دستهایی رو به دوست 
                                        عشق یعنی مرگ در راهت نکوست 
                               عشق یعنی شاخه ای گل در سبد 
                      عشق یعنی دل سپردن تا ابد 
           عشق یعنی سروهای سربلند

عشق یعنی خارها هم گل کنند 
     عشق یعنی تو بسوزانی مرا
              عشق یعنی سایه بانم من تو را 
                      عشق یعنی بشکنی قلب مرا 
                            عشق یعنی می پرستم من تو را 
                                  عشق یعنی آن نخستین حرفها 
                                          عشق یعنی در میان برفها 
                                                                  عشق یعنی یاد آن روزنخست
 
                                                       عشق یعنی هر چه در آن یاد توست 
                                                 عشق یعنی تک درختی در کویر 
                                         عشق یعنی عاشقانی سر به زیر 
                                 عشق یعنی بگذری از هفت خان 
                       عشق یعنی آرش و تیر و کمان



:: بازدید از این مطلب : 730
|
امتیاز مطلب : 62
|
تعداد امتیازدهندگان : 16
|
مجموع امتیاز : 16
تاریخ انتشار : دو شنبه 7 شهريور 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علی افسری نژاد
دوست مهربانم سلام.....

همیشه عاشق بمان چرا که عشق تو را به خدا نزدیک میکند اما با یاد خداست

که احساس تنهایی نخواهی کرد،نامه ام را با گریه مینویسم اما برای خود نمیگریم بلکه

برای انسانهای بیچاره ای میگریم که گمان میکنند با نابودی زندگی دیگران زندگی ای توام با

آسایش و آرامش خواهند داشت،برای تو میگریم عزیزم،چرا که فرصت نشد......

                       چون من عاشق همه ی انسانهای عاشقم.........



:: بازدید از این مطلب : 779
|
امتیاز مطلب : 52
|
تعداد امتیازدهندگان : 15
|
مجموع امتیاز : 15
تاریخ انتشار : دو شنبه 7 شهريور 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علی افسری نژاد

 

دیشب همه چیز را یاد گرفتم و همه چیز رو به راه است.


همه چیز آرام...آرام... باورت میشود؟همه چیز را یاد گرفتم.

 

راه رفتن در این دنیا را بدون تو یاد گرفتم...!!!


یاد گرفتم که چگونه بی صدا بگریم یاد گرفتم .

 

که هق هق گریه هایم را با بالشم بیصدا کنم...!!!


تو نگرانم نشو.همه چیز را یاد گرفتم...!!!
 

 

یاد گرفتم که چگونه با تو باشم بی آنکه تو باشی ...


یاد گرفتم نفس بکشم بی تو ... با یاد تو ....


یاد گرفتم که چگونه نبودنت را بارویای باتوبودن...

 

جای خالی ات رابا خاطرات باتو بودن پرکنم.


تو نگرانم نشو.یاد گرفته ام.یاد گرفته ام بی تو بخندم.


یاد گرفته ام بی تو بگریم و بدون شانه هایت...

 

یاد گرفتم دیگر دل به کسی نبندم از ره دور ...

 

ومهمتر از همه یاد گرفته ام که با یادت زندگی کنم.


اما یک چیز را یاد نگرفتم ... که چگونه ؟...

 

که چگونه برای همیشه خاطراتت را از صفحه ی دلم پاک کنم؟


و نمیخواهم که هیچ وقت یاد بگیرم.تو نگرانم نشو .... 

 

فراموش کردنت را هیچ وقت ...یاد نخواهم گرفت...!!!



:: بازدید از این مطلب : 734
|
امتیاز مطلب : 49
|
تعداد امتیازدهندگان : 15
|
مجموع امتیاز : 15
تاریخ انتشار : دو شنبه 7 شهريور 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علی افسری نژاد
روزی جوانی از نزدیکان پادشاه گرگان، به بیماری سختی دچار شد و پزشکان در علاج او درماندند تا سرانجام طبیب جوانی به نام بوعلی(ابن سینا) را که به تازگی به گرگان رسیده و گروهی از بیماران را شفا داده بود بر بالین او بردند.

بوعلی جوانی را دید که زار افتاده. نشست و نبض او را گرفت و گفت: ” مردی را بیاورید که کل محلات گرگان را بشناسد.”
آن فرد مورد نظر وارد می شود و شروع به شمردن اسامی محلات گرگان می کند و در همان حال بوعلی دست بر نبض بیمار می نهد.
تا آن مرد می رسد به محلی که نبض بیمار در آن حالت حرکتی غریب می نماید.
بوعلی دستور می دهد اسامی کلیه کوی های آن محل را برشمارد. آن کس ، نام کوی ها را سر می دهد تا می رسد به نام کویی که باز آن حرکت غریب در نبض بیمار باز می آید.

پس بوعلی می گوید: اسامی منازل آن کوی را برشمارد.
منازل را می خواند تا می رسد به اسم سرایی که این حرکت غریب نبض تکرار می شود.بوعلی می گوید نام اهل منزل را بردهد.
تا رسید به نامی که همان حرکت، حادث می شود.

آنگاه بوعلی روی به همراهان بیمار می کند و می گوید:” تمام شد. این جوان در فلان محل، در فلان کوی و در فلان سرا، بر دختر فلانی، عاشق است و داروی او وصال آن دختر است.”

بیمار هرچه خواجه بوعلی می گفت می شنید. از شرم سر در جامه خواب کشید و چون مورد سئوال واقع شد، همچنان گفت که بو علی گفته بود.


مروری کوتاه بر سرگذشت ابوعلی سینا
پزشک و فیلسوف ایرانی



ابوعلی حسین بن عبدالله معروف به ابوعلی سینا در سال ۳۷۰ هجری قمری درخرمیشن از توابع بخارا متولد شد. او پزشک ، ریاضیدان ، فیلسوف و منجم بزرگ ایرانی بود . پدرش عبدالله در دستگاه سامانیان محصلی مالیات را عهده داربود و مادرش ستاره نام داشت. وی در بلخ پرورش یافت و قرآن و سایر علوم را آموخت. استاد وی عبدالله ناتلی بود که از رجال مشهور قرن چهارم هجری به شمار می رفت. او در هجده سالگی، چنانچه خود نوشته است، همه علوم را فرا گرفته بود. در بیست و یک سالگی دست به تالیف و تصنیف زد، در بیست و دو سالگی پدرش را ازدست داد و خود متصدی شغل پدر گردید.

اما به علت نابسامانی اوضاع سیاسی ، بخارا را ترک نمود و به گرگانج پایتخت امرای مامونیه خوارزم و نزد خوارزمشاه علی ابن مامون و وزیرش ابوالحسین احمدبن محمد سهیلی رفت. در این هنگام، محمود غزنوی بر خوارزم نفوذ یافته بود و از دانشمندان دربارخواسته شد که به غزنین به خدمت سلطان محمود بروند. ابوعلی سینا که از تعصب آن پادشاه خبردار بود ، به همراهی ابوسهیل مسیحی از خوارزم گریخت و از راه ابیورد و طوس به قصد گرگان حرکت کرد تا به قابوس بن وشمگیرکه به عنوان یاریگر و حامی دانشمندان شهرت یافته بود، بپیوندد. اما وقتی که پس از مشقات بسیار بدان شهر رسید، قابوس مرده بود.

ابوعلی سینا ناچار به قریه ای در خوارزم بازگشت. اما پس از مدت کوتاهی دوباره به گرگان رفت و این بار ابوعبید جوزجانی، یکی از با وفاترین شاگردانش به خدمت او پیوست و در این سفر بود که کتاب « المختصرالاوسط» و کتاب «المبدا» و «المعاد» و بخشی از کتاب معروف «قانون» و «نجات» را تالیف کرد.

ابوعلی سینا در حدود سال ۴۰۵ هجری قمری به ری رفت و فخرالدوله دیلمی را که بیماربود، معالجه کرد. ولی مدت زیادی در آن شهرباقی نماند و در اوایل سال بعد به قزوین و از آنجا به همدان رفت و حدود نه سال در آن شهر به سر برد. در این جا مورد توجه شمس الدوله دیلمی قرار گرفت و در سال ۴۰۶ هجری قمری به وزارت رسید و تا سال ۴۱۱ هجری قمری در این مقام باقی ماند.

در سال ۴۱۲ هجری قمری شمس الدوله درگذشت و پسرش سماالدوله به جای او نشست. سماالدوله مانند پدر می خواست که ابوعلی سینا وزارت را قبول کند، اما شیخ نپذیرفت و توسط معاندان به مدت چهار ماه در حبس به سر برد. وی در این مدت، تعدادی از کتب و رسالات مهم خود را تالیف نمود. شیخ الرئیس بعد از رهایی از حبس باز مدتی در همدان بود و آنگاه ناشناخته با شاگردش ابوعبید جوزجانی به اصفهان نزد علاء الدوله کاکویه رفت. آن پادشاه او را به گرمی و احترام بسیار پذیرفت.

ابوعلی سینا از این زمان تا آخر عمر در خدمت علاء الدوله کاکویه بود. در نخستین جمعه ماه مبارک رمضان شیخ الرئیس را روی تخت روانی که با دو اسب کرند حمل می شد ، نهاده بودند. رفته رفته غروب افق را می پوشاند. عصر بود و بانگ موذن مومنان را به نماز دعوت می کرد.
همچنانکه ابوعلی سینا دست لرزانش را به سمت شاگردش دراز می کرد، سرفه های شدید و پی در پی پیکرش را می لرزاند و چند قطره خون در کنار لبانش پدیدار شد، و فقط قدرت یافت این چند کلمه را ادا کند :
«فرمانروایی که طی این سالها جسم مرا به این خوبی اداره می کرد ، متاسفانه در وضعی نیست که به کارش ادامه دهد. گمان کنم وقت آن رسیده که خیمه ام را بر چینم ».


ابوعبید با چهره خیس از اشک سعی کرد چیزی بگوید ، ولی کلمه ای از دهانش خارج نشد. نمی فهمید و نمی خواست بفهمد.
شیخ الرئیس نفس نفس می زد و بعد از مدتی مکث ، فرمود :
« سعی کن نوشته هایم را جمع آوری کنی . آنها را به تو می سپارم . خداوند هر سرنوشتی را که استحقاق دارد، برایش تعیین می کند».

ساکت شد . پلکهایش را بر هم گذاشت و در همان حال گفت :
« ابوعبید، دوست من ، اکنون برایم قرآن بخوان . چند آیه از قرآن تلاوت کن» .

آن روز اول ماه رمضان سال ۴۲۸ هجری قمری بود . شیخ الرئیس ابو علی سینا در حالت بیماری در حالیکه تنها پنجاه و هفت سال از عمرش می گذشت، درهمدان دار فانی را وداع گفت و در همانجا مدفون شد. آرامگاه او اکنون در آن شهر است.

در مشرق زمین فلسفه یونانی هیچگاه مفسری با عمق و دقت ابوعلی سینا نداشته است. ابوعلی سینا فلسفه ارسطو را با آرای مفسران اسکندرانی و فلسفه نو افلاطونی تلفیق کرد و با نبوغ خاص خود آنها را با نظر یکتا پرستی اسلام آموخت و به این طریق، در فلسفه مشایی مباحثی آورد که در اصل یونانی آن سابقه نداشت.


:: بازدید از این مطلب : 742
|
امتیاز مطلب : 53
|
تعداد امتیازدهندگان : 15
|
مجموع امتیاز : 15
تاریخ انتشار : دو شنبه 7 شهريور 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علی افسری نژاد
یك بار دختری حین صحبت با پسری كه عاشقش بود، ازش پرسید

چرا دوستم داری؟ واسه چی عاشقمی؟

-دلیلشو نمیدونم ...اما واقعا"*دوست دارم

تو هیچ دلیلی رو نمی تونی عنوان كنی... پس چطور دوستم داری؟

چطور میتونی بگی عاشقمی؟


-من جدا"دلیلشو نمیدونم، اما میتونم بهت ثابت كنم


ثابت كنی؟ نه! من میخوام دلیلتو بگی


-باشه.. باشه!!! میگم... چون تو زیبایی،

صدات گرم و خواستنیه،

همیشه بهم اهمیت میدی،

دوست داشتنی هستی،

با ملاحظه هستی،

بخاطر لبخندت،

دختر از جوابهای اون خیلی راضی و قانع شد

متاسفانه، چند روز بعد، اون دختر تصادف وحشتناكی كرد و به حالت كما رفت

پسر نامه ای رو كنارش گذاشت با این مضمون


عزیزم، گفتم بخاطر صدای گرمت عاشقتم اما حالا كه نمیتونی حرف بزنی، میتونی؟

نه ! پس دیگه نمیتونم عاشقت بمونم

گفتم بخاطر اهمیت دادن ها و مراقبت كردن هات دوست دارم اما حالا كه

نمیتونی برام اونجوری باشی، پس منم نمیتونم دوست داشته باشم

گفتم واسه لبخندات، برای حركاتت عاشقتم

اما حالا نه میتونی بخندی نه حركت كنی پس منم نمیتونم عاشقت باشم


اگه عشق همیشه یه دلیل میخواد مثل همین الان، پس دیگه برای

 من دلیلی واسه عاشق تو بودن وجود نداره

عشق دلیل میخواد؟

نه!معلومه كه نه!!

پس من هنوز هم عاشقتم



:: بازدید از این مطلب : 726
|
امتیاز مطلب : 51
|
تعداد امتیازدهندگان : 14
|
مجموع امتیاز : 14
تاریخ انتشار : دو شنبه 7 شهريور 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علی افسری نژاد

اطلاعيه


با سلام و قبولي طاعات و عبادات.


به زودي بخش جديدي را تحت عنوان خاطرات، كه در بردارنده ي


خاطرات بسيار جالب ،خواندني،آموزنده،طنزآميز و... ماههاي


اخير خودم است و من آنها را در قالب داستان به رشته ي


تحريردر آورده ام همراه با تصاوير و جزييات پس از آماده سازي


در وب سايت قرار خواهم داد.


دوستان عزيز، چون امسال برنامه ريزي و تصميمات جدي


و جديدي در زمينه ي تحصيل دارم ،احتمالا مشغله ي بسياري


به سراغم خواهد آمد،لذا از همه ي كساني كه مايل به همكاري در


وبلاگ و ارايه ي مطلب هستند


صميمانه دعوت به عمل مي آورم.


در پايان از همگي شما كه مرا مورد لطف قرار مي دهيد


بي نهايت سپاسگزارم.


منتظر دريافت نظرات و  ايميل هاي  شما در جهت بهتر شدن


وبسايت هستم.


با تشكر و احترام، مديريت: علي افسري نژاد



:: بازدید از این مطلب : 703
|
امتیاز مطلب : 49
|
تعداد امتیازدهندگان : 16
|
مجموع امتیاز : 16
تاریخ انتشار : دو شنبه 7 شهريور 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علی افسری نژاد

غریب است دوست داشتن. و عجیب تر از آن است دوست داشته شدن...

وقتی می‌دانیم کسی با جان و دل دوستمان دارد ... و نفس‌ها و صدا و نگاهمان

در روح و جانش ریشه دوانده؛ به بازیش می‌گیریم هر چه او عاشق‌تر،

ما سرخوش‌تر، هر چه او دل نازک‌تر، ما بی رحم ‌تر. تقصیر از ما نیست؛

تمامیِ قصه هایِ عاشقانه، اینگونه به گوشمان خوانده شده‌اند....



:: بازدید از این مطلب : 778
|
امتیاز مطلب : 59
|
تعداد امتیازدهندگان : 18
|
مجموع امتیاز : 18
تاریخ انتشار : دو شنبه 7 شهريور 1390 | نظرات ()